بسم الله الهادی المهدی
يكشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۲، ۰۸:۰۳ ب.ظ
شبان تیره امیدم به صبح روی تو باشد
و قد تفتش عین الحیوه فی الظلمات
فکم تمرر عیشی و أنت حامل شهد
جواب تلخ بدیع است از آن دهان نباتی
سعدی برای کدام مه روی عالم معنا سروده بود نمیدانم، ولی خودم را خضر این ابیات میبینم... آن خضری که در میان تاریکی و ظلمات راه چشمه ی آب حیات را جستجو میکند. اصلا قدر و میزان این چشمه در آن است که تشنگان بیابانگرد بجویندش...
سل المصانع رکبا تهیم فی الفلوات
تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی؟
خضر های این زمانه میدانند که جاودانه شدن حیرت میخواهد , سرگردانی عظیمی که هر جمعه ندبه میشود... الی متی أحار فیک یا مولای ألی متی؟ صحبت ندبه شد و باز دلم جواب میخواهد مگر تو حسن و حسین نداشتی که اینچنین به ضجه و زاری افتاده ای "أین الحسن و أین الحسین" ؟ وقتی حسن داشتی و بر سیاست معاویه احسنت میگفتی, وقتی امام تو, جان تو, علم تو, مذل المومنین بود چه کسی را خال المومنین و امیر المومنین میخواندی؟ حالا که سرت به سنگ خورد أین الحسن؟؟؟
تو قدر حسین را آنجا ندانستی که به گندم و جوی رضایت دادی... حالا هم رضایت میدهی, صدای نوحه حاج محمود را کم کن... تو قدر حسین و عاشورایش را نمیدانی و الا به بازار بورس گندم و جوی امروزت یعنی دلار و پوند و یورو رضایت نمیدادی !
حال تو میپرسی حسین کجاست؟ حسین باراک اوبامایت تورا بس است... راستی چرا به صفحه فیسبوک امام حسین باراک اوبامایت نمیروی و نمیگویی لا تشل؟
دلم که با من حرف میزند بدجور پته ی مرا روی آب میریزد... ای وای بر ما که قدر آن نور علی نور را ندانستیم... تازه میفهمم" مثل نوره کمشکات فی مصباح المصباح" ... چیست ... به ذات کلمات بیاندیش و آن نور را در وجه الله امامت ببین... سلام بر آن نور الهی ... سلام بر آن چشمه حیات... حالا بفهم که ظلمت این راه چگونه به زوال میرسد و عین الحیوه کربلای درونت را میابی...
اما قبل از آنکه مقتل امام را بخوانند قدرش را بدانیم... این را بدانیم که ما محدود به زمانیم و او امام زمان "عجل الله تعالی فرجه الشریف"
یا علی
۹۲/۱۰/۱۵